A Blackjack Bargainer
(by O. Henry)
خلاصه داستان
A Blackjack Bargainer
(by O. Henry)
The most disreputable thing in Yancey Goree’s law office was Goree himself, sprawled in his creak old arm- chair. The rickety little office, built of red brick, was set flush with the street — the main street of the town of Bethel.
Bethel rested upon the foot-hills of the Blue Ridge. Above it the mountains were piled to the sky. Far below it the turbid Catawba gleamed yellow along its disconsolate valley.
The June day was at its sultriest hour. Bethel dozed in the tepid shade. Trade was not. It was so still that Goree, reclining in his chair, distinctly heard the clicking of the chips in the grand-jury room, where the “court- house gang” was playing poker. From the open back door of the office a well-worn path meandered across the grassy lot to the court-house. The treading out of that path had cost Goree all he ever had — first inheritance of a few thousand dollars, next the old family home, and, latterly the last shreds of his self-respect and manhood.
The “gang” had cleaned him out. The broken gambler had turned drunkard and parasite; he had lived to see this day come when the men who had stripped him denied him a seat at the game. His word was no longer to be taken. The daily bouts at cards had arranged itself accordingly, and to him was assigned the ignoble part of the onlooker. The sheriff, the county clerk, a sportive deputy, a gay attorney, and a chalk-faced man hailing “from the valley,” sat at table, and the sheared one was thus tacitly advised to go and grow more wool.
داستان کوتاه A Blackjack Bargainer …
قمارباز سمج
( اثر او. هنری )
بیآبروترین چیز در دفتر حقوقی “یانکی گوری”، خود گوری بود، آن هم زمانی که روی صندلی راحتی زهواردر رفته خود لم میداد. دفتر او کوچک و بسیار فرسوده بود و از آجرهای سرخ در بر خیابان اصلی “بتل” ساخته شده بود.
شهر بتل در دامنه کوه ” بلو ریج ” آرمید و قله سر به فلک کشیده این کوه همواره از دوردست پیدا بود. در اعماق درههای آن رودخانه زرد طلایی ” کاتاوا ” میدرخشید.
ماه ژوئن بود و روز به شرجی ترین زمان خود رسید. شهر در آرامش سایههای گرم خود به خواب رفته و خبری از کار و تجارت بگوش نمیرسید. گوری به پشتی صندلی خود تکیه داده و به صدای ورقهایی که هنگام بازی پوکر به میز کوبیده میشدند، گوش میداد. این کارکنان دادگاه و اعضای بلند پایه هیات منصفه بودند که بازی میکردند.
در همان موقع بود که از درب باز پشتی مردی خوش پوش از راه پر پیچ و خمی که از تجربه و ریسک میگذشت وارد شد. ارابه او به ارزش آنچه گوری داشت و به ارث برده بود قیمت داشت.
گروه قماربازها تمام حواس او را به خود جلب کرده بود. بازنده کاملا مست و لایعقل به نظر میرسید. او به دنیا آمده بود تا این روز را ببیند. ببیند آدمهایی که او را اینچنین لخت کرده بودند چطور هر آنچه دارد را میربایند و از جمع خود بیرونش میکنند و انکارش میکنند تا حتی دور بعد کنارشان بنشیند. کلماتی که به زبان میراند چندان قابل تامل نبودند.
روز قمار روی بد خود را نشان داده بود و او را بصورت کثیف روبروی ناظرین به نمایش گذارده بود.
کلانتر، کارمند دادگاه، ورزشکار، دادستان و مردی که چهره بی روح گچینی داشت، پشت میزی نشسته بودند و آنکه همه پنبههای خود را ( همه چیز خود را ) از دست داده بود مبهوت نگاه میکرد و در دل این پیام ناگفته در او القا میشد که برود و اندوخته خود را دوباره جمع کند.
قمارباز سمج …
- English
-
A Blackjack Bargainer
(by O. Henry)
The most disreputable thing in Yancey Goree’s law office was Goree himself, sprawled in his creak old arm- chair. The rickety little office, built of red brick, was set flush with the street — the main street of the town of Bethel.
Bethel rested upon the foot-hills of the Blue Ridge. Above it the mountains were piled to the sky. Far below it the turbid Catawba gleamed yellow along its disconsolate valley.
The June day was at its sultriest hour. Bethel dozed in the tepid shade. Trade was not. It was so still that Goree, reclining in his chair, distinctly heard the clicking of the chips in the grand-jury room, where the “court- house gang” was playing poker. From the open back door of the office a well-worn path meandered across the grassy lot to the court-house. The treading out of that path had cost Goree all he ever had — first inheritance of a few thousand dollars, next the old family home, and, latterly the last shreds of his self-respect and manhood.
The “gang” had cleaned him out. The broken gambler had turned drunkard and parasite; he had lived to see this day come when the men who had stripped him denied him a seat at the game. His word was no longer to be taken. The daily bouts at cards had arranged itself accordingly, and to him was assigned the ignoble part of the onlooker. The sheriff, the county clerk, a sportive deputy, a gay attorney, and a chalk-faced man hailing “from the valley,” sat at table, and the sheared one was thus tacitly advised to go and grow more wool.
داستان کوتاه A Blackjack Bargainer …
- فارسی
-
قمارباز سمج
( اثر او. هنری )
بیآبروترین چیز در دفتر حقوقی “یانکی گوری”، خود گوری بود، آن هم زمانی که روی صندلی راحتی زهواردر رفته خود لم میداد. دفتر او کوچک و بسیار فرسوده بود و از آجرهای سرخ در بر خیابان اصلی “بتل” ساخته شده بود.
شهر بتل در دامنه کوه ” بلو ریج ” آرمید و قله سر به فلک کشیده این کوه همواره از دوردست پیدا بود. در اعماق درههای آن رودخانه زرد طلایی ” کاتاوا ” میدرخشید.
ماه ژوئن بود و روز به شرجی ترین زمان خود رسید. شهر در آرامش سایههای گرم خود به خواب رفته و خبری از کار و تجارت بگوش نمیرسید. گوری به پشتی صندلی خود تکیه داده و به صدای ورقهایی که هنگام بازی پوکر به میز کوبیده میشدند، گوش میداد. این کارکنان دادگاه و اعضای بلند پایه هیات منصفه بودند که بازی میکردند.
در همان موقع بود که از درب باز پشتی مردی خوش پوش از راه پر پیچ و خمی که از تجربه و ریسک میگذشت وارد شد. ارابه او به ارزش آنچه گوری داشت و به ارث برده بود قیمت داشت.
گروه قماربازها تمام حواس او را به خود جلب کرده بود. بازنده کاملا مست و لایعقل به نظر میرسید. او به دنیا آمده بود تا این روز را ببیند. ببیند آدمهایی که او را اینچنین لخت کرده بودند چطور هر آنچه دارد را میربایند و از جمع خود بیرونش میکنند و انکارش میکنند تا حتی دور بعد کنارشان بنشیند. کلماتی که به زبان میراند چندان قابل تامل نبودند.
روز قمار روی بد خود را نشان داده بود و او را بصورت کثیف روبروی ناظرین به نمایش گذارده بود.
کلانتر، کارمند دادگاه، ورزشکار، دادستان و مردی که چهره بی روح گچینی داشت، پشت میزی نشسته بودند و آنکه همه پنبههای خود را ( همه چیز خود را ) از دست داده بود مبهوت نگاه میکرد و در دل این پیام ناگفته در او القا میشد که برود و اندوخته خود را دوباره جمع کند.
قمارباز سمج …
امیدواریم از مطالعه ” داستان کوتاه A Blackjack Bargainer ” لذت برده باشید. برای مشاهده سایر داستانهای انگلیسی، به بخش داستانهای کوتاه به زبان انگلیسی مراجعه فرمائید و با استفاده از آنها، یادگیری را برای خود آسان کنید.
سلام و عرض ارادت و خسته نباشید خدمت تیم حرفه ای mie
دوست عزیز بنده برای دانلود داستان ها به مشکلی برخوردم
متن انگلیسی کاملا دانلود شد
اما متن فارسی فقط یک صفحه روی سایت موجود هست . آیا به همین شکل ارائه دادید یا برای من با مشکل مواجه میشه
و اینکه فایل صوتی رو هم پیدا نکردم
( البته من روی هر داستان به صورت مجزا کلیک کردم اما همچنان مشکل وجود داره )
ممنون میشم راهنمایی بفرمایید
سلام و عرض ادب
ممنون از پیام شما
در خصوص ترجمه فارسی باید خدمت شما عرض شود که فقط یک صفحه از آن روی سایت قرار گرفته است و فایل صوتی هم به زودی اضافه خواهد شد.