Manners Makyth Man
(by W. W. Jacobs)
خلاصه داستان
Manners Makyth Man
(by W. W. Jacobs)
The night-watchman appeared to be out of sorts. His movements were even slower than usual, and, when he sat, the soap-box seemed to be unable to give satisfaction. His face bore an expression of deep melancholy, but a smoldering gleam in his eye betokened feelings deeply moved.
“Play-acting I don’t hold with,” he burst out, with sudden ferocity.
“Never did. I don’t say I ain’t been to a theater once or twice in my life, but I always come away with the idea that anybody could act if they liked to try. It’s a kid’s game, a silly kid’s game, dressing up and pretending to be somebody else.”
He cut off a piece of tobacco and, stowing it in his left cheek, sat chewing, with his lack-lustre eyes fixed on the wharves across the river. The offensive antics of a lighter man in mid-stream, who nearly fell overboard in his efforts to attract his attention, he ignored.
Manners Makyth Man …
عادت مرد شب گرد
( اثر ویلیام ویمارک جیکوبز )
آن شب حال نگهبان شب چندان خوب نبود. حرکاتش به ظاهر آهسته تر از زمان معمول به نظر میرسید. جعبهای که روی آن میایستاد گویا بدردش نمیخورد. چهرهاش غم عمیقی را فریاد میزد. اما در چشمانش چیزی مانند آتش زیر خاکستر هویدا بود که از احساس عمیقی خبر میداد.
“من هرگز نمیتوانم نقشی را درست روی صحنه اجرا کنم.” او با این سخنان با خشم و هیجان میآمد.
“هرگز این کار را نکردم. بیشتر از یکی دو بار به تئاتر نرفتهام. اما همیشه فکر میکردم هر کسی میتواند نقشی را بر روی صحنه بازی کند. البته اگر خودش بخواهد که آنرا امتحانش کند. این کاربچههاست. به نوعی یک مسخره بازی است. با لباسهای گوناگون، وانمود کنی شخص دیگری هستی.”
تکهای تنباکو را در لپ سمت چپش چپاند. نشست و شروع به جویدن کرد. با چشمانی بی فروغ به بارانداز آن سوی رودخانه خیره شد. دورنمای کج و معوج چراغداری که سعی میکرد توجه او را به خود جلب کند، آزار دهنده بود. اما او غرق در افکارش بود و همه چیز را به فراموشی سپرده بود.
داستان کوتاه عادت مرد شب گرد …
- English
-
Manners Makyth Man
(by W. W. Jacobs)
The night-watchman appeared to be out of sorts. His movements were even slower than usual, and, when he sat, the soap-box seemed to be unable to give satisfaction. His face bore an expression of deep melancholy, but a smoldering gleam in his eye betokened feelings deeply moved.
“Play-acting I don’t hold with,” he burst out, with sudden ferocity.
“Never did. I don’t say I ain’t been to a theater once or twice in my life, but I always come away with the idea that anybody could act if they liked to try. It’s a kid’s game, a silly kid’s game, dressing up and pretending to be somebody else.”
He cut off a piece of tobacco and, stowing it in his left cheek, sat chewing, with his lack-lustre eyes fixed on the wharves across the river. The offensive antics of a lighter man in mid-stream, who nearly fell overboard in his efforts to attract his attention, he ignored.
Manners Makyth Man …
- فارسی
-
عادت مرد شب گرد
( اثر ویلیام ویمارک جیکوبز )
آن شب حال نگهبان شب چندان خوب نبود. حرکاتش به ظاهر آهسته تر از زمان معمول به نظر میرسید. جعبهای که روی آن میایستاد گویا بدردش نمیخورد. چهرهاش غم عمیقی را فریاد میزد. اما در چشمانش چیزی مانند آتش زیر خاکستر هویدا بود که از احساس عمیقی خبر میداد.
“من هرگز نمیتوانم نقشی را درست روی صحنه اجرا کنم.” او با این سخنان با خشم و هیجان میآمد.
“هرگز این کار را نکردم. بیشتر از یکی دو بار به تئاتر نرفتهام. اما همیشه فکر میکردم هر کسی میتواند نقشی را بر روی صحنه بازی کند. البته اگر خودش بخواهد که آنرا امتحانش کند. این کاربچههاست. به نوعی یک مسخره بازی است. با لباسهای گوناگون، وانمود کنی شخص دیگری هستی.”
تکهای تنباکو را در لپ سمت چپش چپاند. نشست و شروع به جویدن کرد. با چشمانی بی فروغ به بارانداز آن سوی رودخانه خیره شد. دورنمای کج و معوج چراغداری که سعی میکرد توجه او را به خود جلب کند، آزار دهنده بود. اما او غرق در افکارش بود و همه چیز را به فراموشی سپرده بود.
داستان کوتاه عادت مرد شب گرد …
امیدواریم از مطالعه ” داستان کوتاه عادت مرد شب گرد ” لذت برده باشید. برای مشاهده سایر داستانهای انگلیسی، به بخش داستانهای کوتاه به زبان انگلیسی مراجعه فرمائید و با استفاده از آنها، یادگیری را برای خود آسان کنید.