The Nest Egg
(by W. W. Jacobs)
خلاصه داستان
“Artfulness,” said the night-watch-man, smoking placidly, “is a gift; but it don’t pay always. I’ve met some artful ones in my time–plenty of ’em; but I can’t truthfully say as ‘ow any of them was the better for meeting me.”
He rose slowly from the packing-case on which he had been sitting and, stamping down the point of a rusty nail with his heel, resumed his seat, remarking that he had endured it for some time under the impression that it was only a splinter.
“I’ve surprised more than one in my time,” he continued, slowly. “When I met one of these ‘ere artful ones I used fust of all to pretend to be more stupid than wot I really am.”
He stopped and stared fixedly.
“More stupid than I looked,” he said. He stopped again.
The Nest Egg …
“مهارت” مرد نگهبان شب، که بهآرامی سیگار میکشید، این را گفت. “یه هدیه است؛ اما همیشه اجرت آن پرداخت نمیشود. من در زمان خودم برخی از افراد هنری را دیدهام – تعداد زیادی از آنها را – ؛ اما نمیتوانم صادقانه بگویم که کدامیک از آنها برای دیدار با من بهتر بود.”
او به آرامی از روی بسته بندی که روی آن نشسته بود بلند شد و با مهر زدن نقطه ناخن زنگ زده با پاشنه خود ، صندلی خود را از سر گرفت و خاطرنشان کرد: وی مدتی است که تحمل کرده و تحت این تصور که این تنها یک شکاف است. .
وی ادامه داد: “بیش از یک بار در زمان خود شگفت زده کردم.” “هنگامی که من با یکی از این دوره های هنری آشنا شدم ، از همه عصبانیت استفاده کردم تا وانمود کنند که احمقانه تر از آن چیزی هستند که واقعاً هستم.”
او متوقف شد و ثابت نگاه کرد.
وی گفت: “احمق تر از آنچه نگاه کردم.” او دوباره متوقف شد.
تخم آشیانه …
- English
-
“Artfulness,” said the night-watch-man, smoking placidly, “is a gift; but it don’t pay always. I’ve met some artful ones in my time–plenty of ’em; but I can’t truthfully say as ‘ow any of them was the better for meeting me.”
He rose slowly from the packing-case on which he had been sitting and, stamping down the point of a rusty nail with his heel, resumed his seat, remarking that he had endured it for some time under the impression that it was only a splinter.
“I’ve surprised more than one in my time,” he continued, slowly. “When I met one of these ‘ere artful ones I used fust of all to pretend to be more stupid than wot I really am.”
He stopped and stared fixedly.
“More stupid than I looked,” he said. He stopped again.
The Nest Egg … - فارسی
-
“مهارت” مرد نگهبان شب، که بهآرامی سیگار میکشید، این را گفت. “یه هدیه است؛ اما همیشه اجرت آن پرداخت نمیشود. من در زمان خودم برخی از افراد هنری را دیدهام – تعداد زیادی از آنها را – ؛ اما نمیتوانم صادقانه بگویم که کدامیک از آنها برای دیدار با من بهتر بود.”
او به آرامی از روی بسته بندی که روی آن نشسته بود بلند شد و با مهر زدن نقطه ناخن زنگ زده با پاشنه خود ، صندلی خود را از سر گرفت و خاطرنشان کرد: وی مدتی است که تحمل کرده و تحت این تصور که این تنها یک شکاف است. .
وی ادامه داد: “بیش از یک بار در زمان خود شگفت زده کردم.” “هنگامی که من با یکی از این دوره های هنری آشنا شدم ، از همه عصبانیت استفاده کردم تا وانمود کنند که احمقانه تر از آن چیزی هستند که واقعاً هستم.”
او متوقف شد و ثابت نگاه کرد.
وی گفت: “احمق تر از آنچه نگاه کردم.” او دوباره متوقف شد.
تخم آشیانه …